جبال بارزی
جِبالِ بارِزی، نام یکی از ایلهای شیعه مذهب در استان کرمان.
نامگذاری
این نام در کارنامۀ اردشیر بابکان، بازمانده از دورۀ ساسانی، به صورت «بارزان» آمده است (ص 87). برخی نام بارز را احتمالاً برگرفته از براز و برز، به معنی بلندی و کوه تصور کردهاند (باستانی، 388). بُرز در شاهنامۀ فردوسی نیز به معنای رفیع و بلند به کار رفته است (4/ 183؛ نیز نک : بغدادی، 54). بارز را برگرفته از واژۀ پهلوی «بئیرزد» نیز احتمال دادهاند (باستانی، همانجا). این واژه در بندهش با صفت نبرد کردار (جنگجو) آمده است (ص 128). کریستنسن بئیرزد را «برانگیزانندۀ جنگ» معنی کرده است (ص 87). باستانی پاریزی این تعبیر را با توجه به جنگجویی جبال بارزیها، بهترین تعبیر دربارۀ آنان دانسته است (ص 389). در حدیثی منسوب به ابوهُریره، صحابۀ حضرت محمد(ص)، حضرت رسول (ص) از بارزیها با نام «بارزه» و «بارز» نام برده، و به عربها فرمودهاند تا با آنها بجنگید (همانجا). طبری و برخی از جغرافینگاران سدۀ 4ق/ 10م این نام را به صورت معمول خود «بارز» به کار بردهاند (2/ 100؛ اصطخری، 164؛ ابنحوقل، 309؛ برای آگاهی بیشتر، نک : ه د، جبال بارز).
خاستگاه
جبال بارزیها از دیرگاه در سرزمین کنونی خود، کوهستانهای کرمان، میزیستهاند. کهنترین مأخذی که در اینباره در دست است، زیست آنها را در ناحیۀ کرمان، به دورۀ ساسانی میرساند. در سالهای آغازین سلطنت اردشیر بابکان (سل 226-241م) از برخوردی میان وی و بارزان (بارزیها) در کستۀ (ناحیه) کرمان سخن گفته شده است ( کارنامه، همانجا). در زمان خسرو انوشیروان (سل 531-579م) نیز از یک درگیری نظامی با قوم بارز یاد شده است (طبری، همانجا). بارزیها به گویشی سخن میگویند که بسیاری از واژگان آن با فارسی همانندی دارد، یا تغییراتی آوایی در آنها پدید آمده است. شماری از واژههای محلی آن نواحی، به ویژه واژههای دامداری و دامپـروری نیز در زبـان آنها راه یافتـه است (نیک نفس، 16-17).
پراکندگی و جمعیت
زیستگاه این ایل، کوهستانهای بارز در منطقۀ میان بم و جیرفت است (شهبازی، 138). ییلاق آنها در شهرستانهای بافت، بم، جیرفت، کهنوج و مشیز، و قشلاق آنان نیز در همین شهرستانها، به جز مشیز بوده است (سرشماری، 1366ش، 1). برخی زیستگاه جبال بارزیها را 3 دهستان مسکون، امگز و گاوکان، و قشلاق آنان را شرق رودخانۀ هلیل تا رودبار دانستهاند (صفا، 18). مسکون منطقۀ سردسیر، گاوکان منطقۀ گرمسیر و امگز ییلاق خانهای بارزی بوده است (افشار، 2/ 713؛ وزیری، 119)؛ در حالی که میرشکاری سلیمانی، ییلاق و قشلاق این ایل را منحصراً در استان کرمان ذکر کرده است (ص 42)، برخی دیگر استان هرمزگان را نیز به مناطق قشلاقی آنها افزودهاند (بلوکباشی، 102).
دربارۀ جمعیت این ایلآگاهیهای اندکی در دست است. ظاهراً در دورۀ قاجاریه حدود دوهزار نفر از آنها ــ که از اتحادیۀ ایلی مهنی بودند ــ به ناحیۀ اَقطاع (بافت) کوچانده شدهاند (عبدالله گروسی، 71). وزیری شمار جمعیت این ایل را در اواخر سدۀ 13ق، حدود 500‘1 خانوار تخمین زده است (ص 119-120). سایکس در 1320ق/ 1902م از 50 خانوار بارزی ساکن در اقطاع سخن گفته است (ص 428). فیلد در 1317ش/ 1939م همراه نام طایفهها و تیرههای این ایل، شمار جمعیت هر یک را آورده، و 50 خانوار از جبال بارزی را در اقطاع و افشار یاد کرده است (ص 235). درخشان جمعیت جبال بارزیها را در 1337ش، 10 هزار نفر ذکر کرده است (ص 16). در 1342ش آنها را در اقطاع 130 خانوار و در رودبار در این سال و نیز در 1349ش، هزار خانوار دانستهاند (راسخ، 159-160؛ ودیعی، 54). در سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده در 1366ش جمعیت کوچندۀ این ایل را 475‘2 خانوار و 840‘13 نفر (ص 12، 34)، و در 1377ش، 678‘2 خانوار و 063‘16 نفر (ص 31، 34) آوردهاند. ایل جبال بارزی در 1366ش، 2/ 1٪ از جمعیت عشایر کوچندۀ کشور را تشکیل میداده است (سرشماری، 1366 ش، 1).
ساختار اجتماعی و سیاسی
فیلد 14 گروه از طایفهها و تیرههای ایل جبال بارزی را نام میبرد که یکی از آنها فیوجی یا لولی (کولی)های وابسته به ایل هستند (برای نام آنها، نک : فیلد، همانجا). میرشکاری سلیمانی این ایل را متشکل از 7 طایفه، 74 تیره، 619 احشوم (نام کوچکترین ردۀ کوچنده در ایل) گزارش کرده است (همانجا، جدول 1). در 1366ش کوچندگان این ایل را متشکل از 6 طایفه و 528 احشام (احشوم) آوردهاند که طایفههای آن ایناناند: امجزی، جبال بارزی خانکی، جرجندی یا گرگندی، مسکونی و منظری توکلی که هر یک به تیرههایی چند و جمعاً 71 تیره تقسیم شدهاند (سرشماری، 1366 ش، 1، 15). تیرهای از طایفۀ توکلی در حدود 150 سال پیش به بافت و اُرزوئیه مهاجرت کردند که اکنون منظری توکلی و جبال بارزی نامیده میشوند. ییلاق و قشلاق این دو طایفه میان بافت، رودبار و جیرفت است (صفا، 18).
ساختار اجتماعی تقسیم بندی سازمان ایلی کوچندگان جبال بارزی منطقۀ کرمان، به صورت ایل ← طایفه ← تیره ← احشوم ← خانوار، و ساختار سیاسی رهبری ایل به گونهای است که در هرم ترسیم شده است (میرشکاری، 48، 50).
ابنحوقل در سدۀ 4ق/ 10م به 7 قبیله از جمله، جبال بارزی در سرزمین کرمان و نواحی آن روز اشاره کرده، و هر قبیله از آنها را دارای رئیسی دانسته است (ص 309) که با خان کنونی سرپرست ایل مطابقت دارد. در هریک از بخشهای سهگانۀ امجز (امگز)، مسکون و گاوکان نیز شخص قدرتمندی به سرپرستی برگزیده شده بود که هر گاه اختلافی یا زد و خوردی میان مردم پیش میآمد، با میانجیگری از میان برمیداشتند (درخشان، 17).
برخی بر این باورند که خانهای جبال بارزی از سرزمین فارس بدانجا مهاجرت، و مدتی بر جیرفت و جبال بارز حکومت کردهاند. مرکز حکومت آنها در کرمان، زمستانها در دوساری بوده است که در دامنۀ کوهی به همین نام قرار دارد و درگذشته فدوند یا خدوند نامیده میشده است. خانهای این ایل هر سال از ماه اردیبهشت به آبادی امگز در کوهستان بارز کوچ میکردند و تا ماه آبان در آنجا به سر میبردند. از آنها آثاری مانند قلعه بر جای مانده است که پیشینهای 400 ساله دارند (صفا، 117- 118). اعتمادالسلطنه نیز به خانههای خوب خانهای جبال بارزی و پرورش درختان مرکباتِ ممتاز و خرما به وسیلۀ آنان اشاره کرده است (4/ 2363).
مذهب و معیشت
پیش از ظهور اسلام، مردم بارز پیرو آیین زردشتی بودند و این آیین را سالها پس از حملۀ اعراب به ایران، حفظ کردند؛ سرانجام در دورۀ بنیعباس به اسلام گرویدند (ابنحوقل، همانجا؛ اصطخری، 164). اکنون جبال بارزیها پیرو مذهب شیعه هستند (درخشان، 18) و زندگی آنها از راه دامداری، کشاورزی و باغداری میگذرد. پرورش و نگهداری دامهایی مانند گوسفند، بز، گاو، گاومیش، اسب، شتر و دیگر حیوانات اهلی در میان آنها معمول است. از انواع صنایع دستی ایشان میتوان از قالی، قالیچه، گلیم و جاجیم نام برد (سرشماری، 1366ش، 7، 10). به نوشتۀ وزیری، از فراوردههای دامی ایل، پشم، کرک، روغن، و از محصولات کشاورزی، زیرۀ فراوان بوده است. کرک، پشم و زیره از راه بندرعباس به هندوستان صادر میشده است (ص 120). به گفتۀ درخشان در 1337ش جبال بارزیها از نظر میوه، به ویژه انگور و انجیر خودکفا بودند و حتى بخشی از آنها را برای فروش به جیرفت میبردند (ص 17).
چگونگی کوچ
جبال بارزیهای کوچنده میان بخشهای اُرزوئیه، رابر و بخش مرکزی شهرستان بردسیر، بخش ریگان و بخش مرکزی شهرستان بم و بخشهای مختلف شهرستان جیرفت، به ویژه بخش جبال بارز، و بخشهای مختلف شهرستان کهنوج استان کرمان ییلاق و قشلاق میکنند (سرشماری، 1377ش، 119-132؛ نیز نک : درخشان، همانجا؛ وزیری، 119). در 1342ش بخشی از هزار خانوار این ایل در رودبار، یکجانشین شده بودند، و بخشی دیگر به مسکون و گاوکان ییلاق و قشلاق میکردند (راسخ، 160). در 1366ش، 8/ 34٪ از اعضای خانوارهای جبال بارزی در کوچ قشلاقی از وسیلۀ نقلیۀ موتوری استفاده میکردند و دامهایشان را به روش سنتی میکوچاندند؛ در صورتی که در کوچ ییلاقی 35٪ از اعضای خانوارهای ایلی از وسیلۀ نقلیه استفاده میکردند (سرشماری، 1366ش، 12).
مآخذ
ابن حوقل، محمد، صورةالارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1939م؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1927م؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآة البلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محـدث، تهران، 1368ش؛ افشار سیستانی، ایرج، مقدمهای برشناخت ایلها، چادرنشینان و طوایف عشایری ایران، تهران، 1368ش؛ باستانی پاریزی، محمدابراهیم، وادی هفت واد، تهران، 1335ش؛ بغدادی، عبدالقادر، لغت شاهنامه، به کوشش توفیق هاشم پور سبحانی و علی رواقی، تهران، 1382ش؛ بلوکباشی، علی، جامعۀ ایلی در ایران، تهران، 1382ش؛ بندهش فرنبغ دادگی، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369ش؛ درخشان، حسن، «عشایر جبال بارز» مجلۀ مردم شناسی، تهران، 1337ش، شم فروردین، اردیبهشت و خرداد؛ راسخ، شاپور، «جمعیت و گروههای نژادی ایران» ایرانشهر، تهران، 1342ش، ج 1؛ سرشماری اجتماعی -اقتصادی عشایر کوچنده (1366ش)، نتایج تفصیلی، ایل جبال بارز، مرکز آمار ایران، تهران، 1368ش؛ همان (1377ش)، نتایج تفصیلی، استان کرمان، مرکز آمار ایران، تهران، 1377ش؛ شهبازی، عبدالله، مقدمهای بر شناخت ایلات و عشایر، تهران، 1369ش؛ صفا، عزیزالله، تاریخ جیرفت و کهنوج، کرمان،1373ش؛ طبری، تاریخ؛ عبدالله گروسی، عباس، «آیینهای زایش و رویش در جنوب کرمان»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، 1369ش، س 1، شم 1؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش رستم علی اف و دیگران، مسکو، 1965م؛ کارنامۀ اردشیر بابکان، به کوشش بهرام فرهوشی، تهران، 1354ش؛ کریستنسن، آرتور، کیانیان، ترجمۀ ذبیحالله صفا، تهران، 1335ش؛ میرشکاری سلیمانی، فریدون، «ایلات و طوایف استانهای کرمان و هرمزگان»، فصلنامۀ عشایری ذخایر انقلاب اسلامی، تهران، 1367ش، شم 5؛ نیکنفس دهقانی، اسلام، بررسی گویش جیرفت و کهنوج، کرمان، 1377ش؛ ودیعی، کاظم، مقدمه بر جغرافیای انسانی ایران، تهران، 1349ش؛ وزیری کرمانی، احمدعلی، جغرافیای کرمان، به کوشش محمد ابراهیم باستانی پاریزی، تهران، 1353ش؛ نیز: